صدای "Oooooh!" وجود داشت

مسیر باریک به طور ناگهانی بر روی لبه یک دریاچه سیاه بزرگ افتتاح شد. در بالای کوه بالا از طرف دیگر، پنجره های آن درخشان در آسمان برجسته، یک قلعه وسیع بود با بسیاری از برج ها و برج ها.

هقرید، با اشاره به یک ناوگان قایق های کوچک که در ساحل دریا نشسته بودند، گفت: "نه چهار تا قایق!" هری و رون به قایق آنها توسط نویل و هرمیون رفتند.

"هر کس در؟" هقرید، که برای خودش قایق داشت، فریاد زد. "درست بعد از آن - FORWARD!"

و ناوگان قایق های کوچک از هم جدا شدند، در سراسر دریاچه، که به اندازه شیشه ای صاف بود، پرواز می کرد. همه ساکت بودند، در بالای قلعه بزرگ خیره شده بودند. آن را به عنوان بیش از آنها به عنوان آنها در نزدیکی و نزدیک به صخره که در آن ایستاده بود.

هقرارد: "سرت را پایین انداخت"، اولین قایق به صخره رسید؛ آنها همه سرشان را خم می کردند و قایق های کوچک آنها را از طریق یک پرده ایو پیچ می زدند که در جلوی صخره ها باز شد. آنها در امتداد یک تونل تیره حمل می شدند که به نظر می رسید آنها را در زیر قلعه درست می کردند تا زمانی که آنها به یک بندر زیرزمینی رسیدند، جایی که آنها بر روی سنگ ها و سنگ های قیمتی برافراشتند.

"Oy، شما وجود دارد! آیا این خوابیده شما است؟ »هقرید گفت: هنگامیکه مردم از آنها صعود می کنند، قایق ها را چک می کنند.

"تروور!" گریه نویو با عطوفت، دستانش را برداشت. سپس آنها پس از حباب هگریده، عبور از سنگ را در سنگ انداختند و در سایه قلعه به سمت چپ صاف و مرطوب در سایه قلعه می افتادند.

آنها یک پرواز از مراحل سنگی را انجام دادند و در اطراف درب بزرگ و بیضی بلوط شلوغ می کردند.

"همه اینجا؟ تو آنجا هستی؟

هاگرید یک مشت غول پیکر را بالا برد و سه بار در درب قلعه ضربه زد.





فصل 7





کلاه مرتب سازی




درب یکبار باز می شود. یک جادوگر قد بلند سیاه و سفید در لباس های سبز زمرد و سبز ایستاده بود. او یک چهره بسیار سخت داشت و اولین فکر هری بود که این فرد کسی نیست که عبور کند.

"سال ها پیش، پروفسور مک گونگال،" گفت: "هیگرید.

"با تشکر از شما، هقرید. من آنها را از اینجا می گیرم

صدای "Oooooh!" وجود داشت

یک ,قایق ,های ,قلعه ,ها ,سنگ ,می کردند ,قایق های ,آنها را ,که در ,های کوچک
مشخصات
آخرین مطالب این وبلاگ
آخرین جستجو ها